نیکان ماکو

جلوه هایى از دریاى فضیلت قمر بنى هاشم علیه السلام

رضا محمدزاده | شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ق.ظ

نیکان ماکو :  محدث نورى در مستدرک الوسائل ، به نقل از کشکول شهید آورده است که : روزى امیر المؤ منین على علیه السلام حضرت عباس علیه السلام و زینب کبرى سلام الله علیه را در دو طرف خود نشانده بود، و حضرت عباس علیه السلام تازه زبان گشوده بود. على علیه السلام به فرزندش حضرت عباس علیه السلام فرمود: بگو یک (واحد) او گفت : یک (واحد)، بعد فرمود: بگو دو (اثنین ) حضرت عباس علیه السلام خوددارى کرد و گفت : شرم مى کنم به زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام ، دو بگویم (یعنى یکتاپرستان هرگز به شرک نمى گرایند، و دوئیت ، خلاف توحید است ). امیرالمؤ منین علیه السلام پیشانى فرزندش را بوسید. حضرت زینب کبرى سلام الله علیه ، ناظر این جریان بود، عرض کرد: پدر جان شما ما را دوست مى دارى ؟ حضرت فرمود: آرى ، فرزندان ما پاره جگرهاى ما مى باشند. زینب کبرى علیه السلام عرض کرد: یا اءبتاه ، حب خدا و حب اولاد چگونه در یک دل جمع مى شود؟ محبت شما نسبت به ما همانا شفقت مى باشد و محبت خالص ‍ براى خداست . با شنیدن این سخنان حکیمانه ، محبت امیر المؤ منین على علیه السلام نسبت به ایشان افزایش یافت . (1)

 


قمر بنى هاشم علیه السلام در صلابت ایمان و فضل علم و ایقان و شرایف آداب و اخلاق ، بعد از دو برادر خود - حسن و حسین علیه السلام - اول شخص بود، و پس از معصومین علیه السلام ، در جمیع صفات کمالیه کسى با او همتراز نبود. عبارات زیارتهاى مرویه در حق وى و نیز اخبار صادره از امام زین العابدین و امام صادق علیه السلام در باب آن بزرگوار شاهد شخصیت یگانه وى پس از معصومین است .

 

چنانچه فى المثل امام سجاد علیه السلام مى فرماید: رحمت حق بر روان عمویم عباس علیه السلام باد که ایمان او همانند صخره صما و از حیث بینایى در دین بیهمتا بود. چه او، نصیحت و زهد و جهاد و صبر و ثبات خود را به درجه اعلا رسانید و در شداید و سختى جان خود را در راه یارى به برادرش نثار کرد.(2)

 

 


عمل به وصیت پدر! 
علامه شیخ عبدالحسین حلى در النقدالنزیه (جلد 1، صفحه 100) از فخرالذاکرین ، عالم بزرگوار، شیخ میرزا هادى خراسانى نجفى ، نقل مى کند که گوید: امیرالمؤ منین علیه السلام حضرت عباس علیه السلام را فراخواند و به سینه چسبانید و چشمانش را بوسید و از او عهد گرفت که چون در کربلا بر آب دست یافت ، تا برادرش تشنه است قطره از آن ننوشد، و اینکه ارباب مقاتل گویند حضرت عباس علیه السلام در شریعه فرات آب از دست بریخت به سبب اطاعت از سفارش پدرش على مرتضى علیه السلام بوده است .(3)

 


از این ماجرا شگفت ، در آینده سخن خواهیم گفت . فى الحال مى افزاییم که ادب و وفاى کم نظیر فرزند ام البنین نسبت به عزیز فاطمه سلام الله علیه ، پس از شهادت وى نیز همواره ادامه داشت است ، که در این باب به نمونه عجیب از آن اشاره مى کنیم :

 


جناب حجة الاسلام حاج شیخ عبدالصمد مینا از قول پدرش ، مرحوم حاج میرزا حسین مینا، نقل کرد که مرحوم حاج سید تقى کمالى قمى معروف فرمودند: وقتى که من براى زیارت به کربلا مشرف مى شدم در بالاى مناره حرم امام حسین علیه السلام اذان مى گفتم و یک شب دربالاى مناره حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام . شبى ، آقا ابوالفضل العباس علیه السلام را در خواب دیدم که فرمودند: شما در اذان گفتن به من جفا مى کنى ! چرا اذان را مساوى مى گویى ؟! دو شب براى امام حسین علیه السلام بگو، یک شب براى من !

 

 


وفاى اباالفضل العباس علیه السلام 
مرحوم آیة الله آقا نجفى قوچانى در سیاحت شرق چنین مى نویسد: به قدر هزار قدمى که رفتم، آفتاب از جلو روى و گرم ، رملها نیز داغ که کف پاها مى سوزد، تشنگى بر من غلبه نمود. خود را به جوقه زوارى رساندم،که آب دارید؟ گفتند: نه . از آنها گذشته و دویده و دسته دیگر، خود را رساندم . آنها هم آب نداشتند. به قدر نیم فرسخ دویدم و به چند دسته زوار خود را رسانیدم ، آب نداشتند. چون به منزل نزدیک ، و سواره هم مى رفتند، آب لازم نداشتند. بعد از ان ماءیوس (شده ) و از یک طرف را دویدن گرفتم و هر چه رطوبت در بدن بود تمام به عرق و حرکت عنیف و گرمى آفتاب خشکید، و به شدت تشنه بودم .

 


حالا برق گنبد و سیاهى باغات کربلا در منظره من پیداست . من به فکر صحراى کربلا افتاده ، حالا تنهایى سیدالشهداء علیه السلام را و آن لشگر عظیم که دور او را گرفته بودند، نظیر این گنبد براق میان سیاهى باغات ، با تشنگى زیادى که داشت نهایت مثل من در عالم خیال نزدیک به حس صورت گرفت مرا گریه شدید رخ داد. محض آنکه صداى گریه مرا زوار نشنود دویست قدمى از راه زوار دور شدم و مثل آهویى در این بیابان دویدن گرفتم و صدا به گریه بلند و اشک مثل باران به صورت و ریش و زمین ریزان بود.

 


گاهى صداى هل من ناصر آن حضرت را به گوش خیال مى شنیدم و من هم صدا به لبیک با گریه بلند مى داشتم و بر دویدن به شدت مى افزودم ، به حدى که از خود بالکلیه فراموش نمودم و دیدم لشگر هجوم به خیمه هاى حسینى (کرده ) شعله آتش و دود از خیمه ها بلند گردید. چشمها به سیاهى کربلا دوختم و حالات رنگارنگ آن صحراى غم انگیز بر من عبور مى داد. به خدا قسم که نمى فهمیدم پاها در این دویدن بى اختیار به گودال مى افتد و یا بروى خار مى گیرد؟ یکدفعه از میان خیمه ها مثل زنها و اطفال بیرون دویده به صحراى جنوبى خیمه ها که رو به طرف نجف است پراکنده شدند.

 


بعضى ها چادر به پا پیچیده به زمین مى خوردند. من هم سر از پا نشناخته تا مگر برسم و خود را فدا کنم ، که ریشه علفى به پنجه پا بند شده به آن تندى که مى دویدم محکم خوردم به زمین . برخاستم با آنکه پنجه پا مجروح شده بود، ملتفت نشده شش دانگ حواس متوجه آن صحراى هولناک بود و از گریه و ناله و دویدن نایستادم و در این دو فرسخ و نیم مسافت تا آنکه در کوچه کربلا واقع شدم و چشمم به در و دیوار و عمارات کربلا افتاد. آن وقت به خود آمده از خجالت و حیاى از مردم اشکهاى خود را پاک نمودم و از دویدن ایستادم و کفشهاى بى پاشنه را به پا کردم و خاچیه را به دوش انداختم .

 


از حوضخانه صحن سیدالشهداء امام حسین علیه السلام وضو گرفته داخل حرم شدم و یک ساعتى زیارت نمودم . بیرون شدم و رفتم به زیارت ابوالفضل العباس علیه السلام و از آنجا بیرون شدم ، ثانیا آمدم به صحن سیدالشهداء علیه السلام . همان طور به گوشه اى سرپا ایستاده بودم که بعضى از رفقا را ملاقات نمایم و ساعت دو به غروب بود و در آن بین صداى ساعتى که در سر صحن سیدالشهداء امام حسین علیه السلام بود - و از نمره ساعت کوچک صحن نو مشهد مقدس بود - بلند شد.

 

وقتى که خوب گوش به صداى زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد، دیدم به طور فصیح مى گوید: هل من ناصر... هل من ناصر... هل من ناصر... تا ده مرتبه تمام شد. لرز و لرزه در بدن ما حادث شده گوش را تیز نموده از کجا جوابى مى رسد...؟ و چشمها پر اشک شد که جوابدهى پیدا نشد، که یکمرتبه از صحن حضرت اباالفضل العباس علیه السلام صداى ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید لبیک ... لبیک ... لبیک ... تا ده مرتبه ؛ او هم تمام شد. اشکهاى خود را پاک کرده گفتم :هاى بگردم وفاداریت را، باز تویى که جواب دادى ! خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالى باز اشکهایم بیرون شد بیکمرتبه به فکر تشنگى بین راه افتادم و همان طور در عالم خیال با خود آمدم ، آمدم ، آمدم ، تا وضو گرفتم و به حرمین زیارت نموده برگشته تا به همین نقطه که ایستاده ام ، دیدم در هیچ نقطه آب نخورده ام، تشنه هم نیستم ؛ حالا این از راه طبیعى به چه (نحو) ممکن است و من از کدام سیر شده ام (معلوم نیست ). (4)


قربان وفایت بروم اى فرزند رشید با وفاى على بن ابى طالب علیه السلام که خدا مقامت را به علت خضوع در برابر امام زمان خویش ، آنچنان بلند قرار داده است که از آن بلندتر دیگر تصور نمى شود.

 

 

 

پی نوشتها:

1-فرسان الهیجاء: صفحه 191.
2-فرسان الهیجاء: صفحه 192.
3-سردار کربلا: صفحه 317.
4-سیاحت شرق : صفحه 414- 417، مرحوم آیة الله محمد حسن نجفى معروف به آقا نجفى قوچانى متوفى سال 1363 ق / 1322 ش .

  • رضا محمدزاده
با اقدامات و تدابیر انجام یافته از سوی جمهوری اسلامی ایران و سازمان راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای شرایط تردد کامیون‌های ترانزیت در مرز بازرگان و همسایگی کشور ترکیه  به صورت عادی در جریان است.
نیکان ماکو : به نقل ازباشگاه خبرنگاران به گزارش از روابط عمومی سازمان راهداری و حمل ونقل جاده ای محمد جواد عطرچیان مدیرکل دفتر ترانزیت وپایانه های مرزی سازمان راهداری و حمل ونقل جاده‌ای با بیان این خبر اظهار داشت:  طی یک هفته اخیر کلیه ترددها در مرز بازرگان به سمت ترکیه به روز بوده و درحال حاضر تعداد 200 کامیون منتظر خروج از بازرگان هستند که  هرکامیون پس از مراجعه طی همان روز می تواند از مرز خارج گردد.
وی افزود: در حال حاضر در سمت ترکیه ، حدود هزار کامیون در دو صف ده کیلومتری منتظر خروج هستند که زمان خروج آنها بین 3 تا 4 شبانه روز به طول می¬انجامد. دلیل انتظار کامیونها ،‌عدم تأمین گازوئیل توسط ترکیه برای فروش به کامیونهای خودشان در مرز است که متأسفانه کامیونهای ایرانی نیز در یک صف مشترک و پشت همان کامیونها در انتظار هستند . 
عطرچیان خاطرنشان کرد : طرف ایرانی تفکیک صف ها را پیشنهاد داده اما مورد پذیرش طرف ترک قرار نگرفته است. به علاوه پیش از این نیز به طور رسمی به طرف ترک اعلام گردید که درسمت ایران آمادگی پذیرش روزانه 800 کامیون وجود دارد و در صورت اعزام از سوی ترکیه، صف موجود طی 24 ساعت شکسته شده و تردد به روال عادی برخواهد گشت . 
  • رضا محمدزاده

 

معاون استاندار:

آذربایجان غربی برای توسعه روزافزون مراودات با نخجوان آمادگی کامل دارد

          نیکان ماکو - معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار آذربایجان غربی گفت: این استان برای توسعه روزافزون مراودات با نخجوان آمادگی کامل دارد.            

علیرضا رادفر  در دیدار با آذر زینال اف معاون اول رییس مجلس عالی جمهوری خود مختار نخجوان افزود: دیدارهای متقابل و منظم مسوولان آذربایجان غربی و نخجوان در راستای بررسی راههای توسعه مناسبات دوجانبه بسیار تاثیرگذار هستند که باید مورد توجه مسوولان دو طرف قرار گیرند.
وی بر استفاده از ظرفیت های اقتصادی، کشاورزی، آموزشی و دانشگاهی آذربایجان غربی برای گسترش همکاری های دو جانبه تاکید کرد و ادامه داد: امیدواریم از این ظرفیت ها در کنار توانمندی های جمهوری خودمختار نخجوان بیشترین استفاده صورت گیرد.
وی با اشاره به روند پیشرفت پایانه مرزی در دست احداث پلدشت افزود: طبق برنامه ریزی های صورت گرفته این پایانه مرزی در شهریور ماه امسال به بهره برداری می رسد و می تواند در ارتقای مراودات تجاری و اقتصادی تاثیرگذار باشد.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی  استاندار آذربایجان غربی اظهار کرد: بهره برداری از این پایانه مرزی می تواند نقش موثری در تسریع و تسهیل تردد میان اتباع دو کشور و افزایش همکاری های گمرکی و ترانزیتی بین ایران و نخجوان ایفا کند.
وی گفت: منطقه آزاد ماکو نیز یکی دیگر از پتانسیل های مضاعف استان برای  توسعه همکاری های تجاری و صنعتی دو جانبه با نخجوان است.
آذر زینال اف معاون اول رییس مجلس عالی جمهوری خود مختار نخجوان نیز در این دیدار با اشاره به سابقه روابط دوستانه با استان آذربایجان غربی بر آمادگی جمهوری خودمختار نخجوان برای توسعه روابط دو جانبه تاکید کرد و گفت: افزایش مراودات مردمی و گسترش همکاری ها بین بخش خصوصی عامل مهمی جهت توسعه روابط هستند.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار آذربایجان غربی همچنین در دیدار با علی اوسط بخشی یف نخست وزیر جمهوری خود مختار نخجوان اظهار کرد: همکاری های خوبی از گذشته بین استان آذربایجان غربی و نخجوان شکل گرفته که در صورت استفاده از ظرفیتهای موجود می تواند موجب توسعه و تحکیم روابط استانی با نخجوان شود.
علی اوسط بخشی یف نخست وزیر جمهوری خود مختار نخجوان نیز  رابطه نزدیک و دوستانه بین آذربایجان غربی و نخجوان و سابقه همکاری های خوب گذشته را مورد اشاره قرار داد و بر توسعه مناسبات دو جانبه در بخشهای مختلف تاکید کرد.
معاون سیاسی امنیتی اجتماعی  استاندار آذربایجان غربی در بدو ورود به نخجوان با منصور آیرم سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در نخجوان دیدار و آخرین تحولات روابط دو جانبه بین دو کشور را مورد بررسی قرار داد.
رادفر در هفته جاری میهمان مسوولان جمهوری خودمختار نخجوان بود و از ظرفیت های آن بازدید کرد.
آذربایجان غربی 155 کیلومتر مرز مشترک با جمهوری خود مختار نخجوان دارد.ایرنا

  • رضا محمدزاده

پیام تبریک فرماندار شهرستان ماکو بمناسبت اعیاد شعبانیه

رضا محمدزاده | جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ب.ظ
  بسم الله الرحمن الرحیم
 
مردم شریف، متدین و بزرگوار شهرستان ماکو، حلول ماه مبارک شعبان، ماه عرفان و حماسه را به ساحت مقدس امام زمان ارواحنا له الفداء و شما مردم عزیز و تمام مسلمانان و آزادیخواهان جهان صمیمانه تبریک می‌گویم.
سوم شعبان، روز پاسدار، روز تحقق پاسداری از اسلام حقیقت و مکتب الهی و تبلور دفاع از اهداف و ارزشهای متعالی اسلامی است که به عنوان الگوی کارآمد و مردمی با کارنامه ای درخشان و پر افتخار در عرصه های مختلف تاریخ انقلاب اسلامی و نقش محوری آن در دفاع از ارزشها و عینیت بخشیدن به عزت و اقتدار حسینی نمود پیدا می کند.
روز جانباز تجلی گر راستین ایثارگری ها، مجاهدت ها و از خود گذشتگی های جانبازان عزیز و صبوری است که در مکتب بزرگ جانباز دشت کربلا و سید و مولای خود درس ایثار و وفاداری خوانده اند و در لبیک به دعوت پیر و مرادشان جان های خویش را سپر تیر دشمنان اسلام کردند و از آب و خاک میهن اسلامی حراست نمودند.
این بزرگواران تفسیر دوباره و عینی کاروان امام سجاد (ع) هستند، که سالها مقاومت و پایداری در راه هدف را به نمایش گذاشتند و پیام آور عجز و زبونی ظالمان شدند.
اینجانب ضمن پاسداشت همه سلحشوری ها و فداکاری های پاسداران انقلاب اسلامی و جانفشانی ها و استقامت جانبازان سرافراز و آزادگان غیور، ایام خجسته شعبانیه و مناسبت های فرخنده این ماه را به محضر حضرت ولی عصر(عج)، فرماندهی کل قوا، مردم شریف و متدین شهرستان و غیورمردان جانباز و پاسداران همیشه پیروز و خانواده معظم شهدا تبریک و تهنیت عرض نموده، آرزوی اقتدار و بالندگی برای ایران عزیز اسلامی را از خداوند منان خواهانم.
  
شاهین علیزاده
فرماندار شهرستان ماکو
  • رضا محمدزاده

جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر اعظم(ص)

رضا محمدزاده | جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ
 
نیکان ماکو :  امام حسین(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری، عالم امکان را به نور جمال بی‌مثال خویش منور کردند، از آنجایی که رحلت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام نیز در سال دهم هجری رخ داده است، بنابراین حسنین(ع) حدود 6 تا 7 سال از زندگی پر برکت خویش را در کنار جدشان سپری کرده‌اند،‌ اما آن میزان از محبت بی‌نظیر پیامبر اعظم(ص) در این چند سال خردسالی در مورد آن دو امام همام دیده شده است که قابل انکار نبوده و تمام مورخین - از هر طایفه و مذهب - در نقل آن‌ها یک صدا شده و در برابر عظمت آن دو بزرگوار لب به اعتراف گشوده‌اند.
 
آنچه در ادامه می‌آید روایت منابع تاریخی اهل سنت از تکریم سید و سرور جوانان اهل بهشت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین شهید(ع) از سوی پیامبر خاتم(ص) است که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم بیان کرده است:
 
*توجه و مراقبت
 
-سوده گوید: من در جمعی بودم که موقع وضع حمل فاطمه(س) بودند، پس پیامبر آمد و پرسید که فاطمه چگونه است؟ گفتم: می‌خواهد وضع حمل کند، پس فرمود: چون وضع نمود، کاری نکن تا طفل را پیش من بیاوری، پس چون فاطمه فارغ شد، طفل را در پارچه‌ای زرد نهادم، مدتی بعد پیامبر(ص) آمد و پرسید او چگونه است؟ گفتم: فارغ شد، و من ناف بچه را بریدم و در پارچه‌ای زرد پیچیدم پیامبر(ص) فرمود: به حرف من گوش نکردی، گفتم: به خدا پناه می‌برم از مخالفت او و رسولش این کار را کردم، زیرا چاره‌ای نبود، پس فرمود کودک را نزد من بیاور، پس کودک را خدمتش ‌بردم حضرت پارچه زرد را برداشت و او را در پارچه‌ای سفید پیچید و از آب دهان مبارکش به دهان طفل زد و فرمود: علی را صدا کن، من علی را صدا کردم، چون آمد، پیامبر(ص) فرمود: اسم این طفل را چه گذاشته‌ای یا علی؟ علی(ع) گفت: او را جعفر نامیده‌ام، پیامبر(ص) فرمود: نه او حسن است و بعد از او حسین و تو ابوالحسن خیر هستی.(1)
-پیامبر(ص) فرمود: من این دو پسرم را به اسم پسران هارون، شبر و شُبَیر نامیده‌ام.(2)
 
دست دیگر زیر گلوی کودک را گرفت و لب بر لب‌های او گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسینم هر که او را دوست بدارد، خداوند دوستش بدارد
-عکرمه گوید: پیامبر اکرم(ص) به عنوان عقیقه، برای حسن و حسین، دو قوچ (گوسفند نر) قربانی کرد.(3)
-بریده می‌گوید: روزی پیامبر اکرم بالای منبر مشغول خطابه بودند که حسن و حسین وارد شدند، در حالی که دو پیراهن قرمز به تن داشتند و گاه بر زمین می‌افتادند و دوباره بر می‌خاستند. در این حال رسول خدا(ص) از منبر پایین آمد و آن‌ها را برگرفت، پس فرمود: چه راست گفت خداوند و پیامبرش که اموال و اولاد مایه آزمایش هستند، این دو را دیدم و طاقت نیاوردم(4)، شما از روح خدایید، بزرگ داشته و دوست داشته می‌شوید.(5)
 
*محبت و علاقه ویژه
 
دسته‌ای از روایات بیان می‌کنند که چگونه پیامبر اکرم(ص) به آن دو نور چشمش محبت ویژه‌ای داشته و نسبت به آنان اظهار عشق می‌کرده است.
-غلام زبیر می‌گوید:در جمعی مشغول صحبت از شبیه‌ترین مردم به پیامبر بودیم که عبدالله پسر زبیر وارد شد و گفت: من برایتان می‌گویم که شبیه‌ترین اهل منزلش و محبوب‌ترین آن‌ها نزد پیامبر حسن بن علی بود، آنچنان که روزی دیدم، پیامبر در حال سجده بود و او بر پشت پیامبر سوار شد، حضرت(ص) او را پایین نیاورد تا اینکه خودش پایین آمد و روزی را دیدم که پیامبر در حال رکوع بودند و پاهایش را از هم باز می‌کرد و حسن از میان آنها می‌رفت.(6)
-پسر ابوزیاد می‌گوید: روزی پیامبر از منزل عایشه خارج شد و از کنار منزل فاطمه می‌گذشت که صدای گریه حسین را شنید. پس به فاطمه گفت: مگر نمی‌دانی که گریه او مرا می‌رنجاند.(7)
-ابن عباس می‌گوید: روزی دیدم پیامبر می‌آید، در حالی که حسن را بر گردن خویش سوار کرده بود، پس مردی او را دید و گفت: عجب مرکب خوبی داری، پسر جان، و پیامبر(ص) فرمود: او هم چه راکب خوبی است.(8)
-یعلی عامری گوید: همراه رسول الله(ص) به مهمانی که دعوت شده بودیم، می‌رفتیم و آن حضرت جلوتر از همه می‌رفت، (در کوچه‌ای) حسین با پسرها بازی می‌کرد، پس پیامبر(ص) خواست او را بگیرد، اما کودک شروع کرد به این طرف و آن طرف دویدن و پیامبر او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت پس یک دستش را پشت گردن و با دست دیگر زیر گلوی کودک را گرفت و لب بر لب‌های او گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسینم هر که او را دوست بدارد، خداوند دوستش بدارد.(9)
-ابوبکره می‌گوید: حسن و حسین بر پشت رسول خدا بالا می رفتند و او دستشان را می‌گرفت تا بر پشتش بالا روند و سپس پایین آیند، بعد آن‌ها را بر آغوش خود می‌نهاد و می‌فرمود: این دو پسرم دو گل من در دنیا هستند.(10)
 
*تأکید پیامبر بر فضل و برتری آن دو بزرگوار
 
-حذیفه گوید: شبی خدمت پیامبر بودم، شخصی نزد او آمد. پیامبر(ص) از من پرسید، آیا او را دیدی؟ عرض کردم: آری! فرمود: او فرشته‌ای بود که تا کنون به سویم نیامده بود، امشب آمد و بشارتم داد که حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.(11)
-عبدالله پسر عمر گوید: رسول خدا(ص) می‌فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت هستند و پدرشان از آنان بهتر است.(12)
3-عمر بن خطاب گوید: رسول خدا(ص) فرمود: همانا فاطمه و علی و حسن و حسین در بهشت برین در قبه‌ای نورانی هستند که سقف آن عرش خداوند رحمان است.(13)
 
حسن و حسین را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: به اینان چیزی ارث بده یا رسول الله، پس حضرت فرمود: به حسن هیبت و بزرگی‌ام را و به حسین جرأت و سخاوتم را ارث می‌نهم
 
 
-ابن عامر گوید: رسول خدا(ص) می فرمود: چون اهل بهشت استقرار یابند بهشت از خدای تعالی پرسد، خداوندا آیا وعده‌ام ندادی که به وسیله دو رکن از ارکان خود زینتم دهی؟ پس خداوند فرماید؟ آیا با حسن و حسین زینتت ندادم، پس بهشت بر خود بنازد چنانکه عروس بر خود می‌نازد.(14)
-ابن عباس گوید: حسن و حسین نزد رسول خدا کشتی می‌گرفتند، پس حضرت می‌فرمود، بشتاب ای حسن بگیر حسین را، پس عایشه گفت: آیا بزرگتر را بر کوچکتر یاری می‌رسانی؟ و پیامبر فرمود: همانا جبرئیل است که می‌گوید: بگیر ای حسین.(15)
 
*دو پاره تن پیامبر(ص)
 
قسمتی از روایات هستند که در آن‌ها ارتباط روحی فوق‌العاده بین نبی اکرم(ص) و حسنین(ع) مورد اشاره واقع شده است آن چنان که گویی آنان پاره‌ای از وجود پیامبرند:
-ام‌فضل گوید: در خواب دیدم عضوی از اعضای بدن پیامبر در خانه من افتاد، پس آن را به پیامبر نقل کردم، فرمود: خوب دیده‌ای، فاطمه پسری می‌آورد و تو او را شیر می‌دهی، پس فاطمه پسری به دنیا آورد و حضرت او را حسین نام نهاد و به ام‌الفضل داد تا شیرش دهد.(16)
-زینب دختر ابورافع گوید: همانا فاطمه(س) در زمانی که پدرش، نبی اکرم(ص) مریض بود و به آن مرض رحلت فرمود، حسن و حسین را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: به اینان چیزی ارث بده یا رسول الله، پس حضرت فرمود: به حسن هیبت و بزرگی‌ام را و به حسین جرأت و سخاوتم را ارث می‌نهم.(17)
-ابن ابی ملیکه گوید: فاطمه(س) حسن را مشغول می‌داشت و می‌فرمود: پدرم فدایت باد که شبیه پیامبر خدایی و شبیه پدرت علی نیستی.(18)
4-معدی کرب گوید: پیامبر(ص) می‌فرمود: حسن از من است و حسین از علی.(19)
 
*حب حسنین
 
تعداد زیادی روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت(ص) محبت خود را به آن دو امام ابراز داشته و دیگران را نیز بدان سفارش فرموده‌اند:
-ابوهریره گوید: پیامبر اکرم(ص) به علی و فاطمه و حسن و حسین نگاه کرد و فرمود: دشمنم با هر که شما دشمن اویید و دوستم با هر که شما دوست اویید.(20)
-سلمان گوید: پیامبر(ص) می‌فرمود: حسن و حسین پسران منند، هر که دوستشان بدارد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد خدا او را دوست دارد و هر که خدا دوستش بدارد، وارد بهشتش می‌کند و هر که آن دو را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است و هر که خدا را به خشم آورد، او را داخل در آتش می‌کند.(21)
-پیامبر(ص) فرمود: خدایا من حسن و هر که او را دوست بدارد، دوستش دارم.(22)
-پیامبر(ص) فرمود: خدایا من حسن را دوست دارم پس تو او را و هر که او را دوست بدارد، دوستش بدار.(23)
-زّر بن عبدالله می‌گوید: روزی رسول خدا(ص) نماز می‌خواند، چون به سجده رفت، حسن و حسین بر پشتش رفتند، پس مردم خواستند مانعشان شوند که حضرت(ص) اشاره کرد که رهایشان کنند، چون پیامبر(ص) نماز را تمام کردند، آن دو را در آغوش خود گرفت و فرمود: هر که مرا دوست دارد پس باید این دو را هم دوست بدارد.(24)
آری! این چنین بود گوشه‌ای از عشق لبریز خاتم الانبیاء نسبت به دردانه‌های خویش.
  • رضا محمدزاده

عرض تبریک

رضا محمدزاده | جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۹ ب.ظ

  • رضا محمدزاده

  • رضا محمدزاده

شب میلاد حضرت امام حسین (ع)هیئت عرب ماکو

رضا محمدزاده | جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ

  • رضا محمدزاده

  • رضا محمدزاده

پیام تبریک رئیس شورای اسلامی شهر ماکو بمناسبت اعیاد شعبانیه

رضا محمدزاده | پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

ماه شعبان  در شمار شریف‌ترین ایّام سال قرار دارد که نه تنها خود شریف است، بلکه بستر ولادت ولیّ مطلق الهی، حضرت بقیةالله (ع) نیز هست.

آغاز این ماه پرفضیلت که مزین است به ولادت سه اختر تابناک ولایت و امامت حضرت امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و حضرت امام سجاد (ع)، را به همه مسلمانان جهان، به ویژه پاسداران اسلام که با پرچمداری آرمان های اباعبدالله (ع) تفسیرگر راه آن امام هستند، تبریک و تهنیت عرض می کنم.

 

                                                مهدی احمدی

 

                                  رئیس شورای اسلامی شهر ماکو

  • رضا محمدزاده